در کار خیر اما و اگر نمی‌آوردو سریع از همه توان خود و دوستانش استفاده می‌کرد؛ خانواده‌ای در نزدیکی ما بودند که در یک اتاق زندگی می‌کردند و اوضاع خوبی نداشتند، دختر بچه‌ای داشتند که دانش آموز درس خوان و باحجابی بود، برای کامل کردن خانه آن خانواده خیلی تلاش کرد. فصل کشاورزی که می‌شد علاوه بر کمک بر مادر به کسانی که نیاز به کارگر داشتند می‌کرد. از دغدغه‌هایی که داشت ساخت مسجد بود، هم کرده بود که بعد از شهادتش ماشین شخصیش را بفروشند و برای ساخت مسجد هزینه کنند. حرف رفتن به سوریه که می‌شد می‌گفت: «می‌خواهم چند ماهی بروم ببینم می‌تونم به خاطر خدا از همه چی دل بکنم می‌خوام خودمو محک بزنم.» 🥀✨ 🌷 کانال رسمی پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت استان گیلان 📣 eitaa.com/gilannavideshahed 🌐 gilan.navideshahed.com