📸 (۳) 💠هم عهدی دختران حا‌ج قا‌سم سربند سرخ را که رو پیشانی ام بست به سویش برگشتم و پرسیدم: خوب شد؟ با سر جواب مثبت داد. صادقانه امروز اصلا حالم خوب نبود. طبق عادت اینستا را باز کردم و پوستر هیئت در استوری رفیقم را دیدم. نمیدانم چه شد. به خودم آمدم سوار تاکسی شده بودم و گفتم عماریاسر تکیه شاه خراسان.... در حیاط تکیه برایم خادمی سربند قرمز بست. حیاط پر از دختران عزادار بارخت و چادر مشکی بود تکیه با من حرف میزد صدایش را میشنیدم... بالای منبر چوبی ذکر خوش خطی روضه میخواند... صلی الله علیک یا ام شهدا...و آن انگشتر نمادین کنارش، غم و داغ نبودن سرباز حقیقی حضرت زهرا(س)را گوش زد میکرد. آقای پناهیان از انتخاب و انفعال برایمان گفتند؛ که میتوانم منفعل باشم و یا انتخابگر... اگر منفعل باشم برده خواهم شد و اگر انتخابگر باشم باید مبارزه کنم. چون هرگز نمی گذارند خوب بمانم. باید برای خوب بودن جنگید. حاج قاسم تو انتخاب کردی مجاهد باشی! انتخاب کردی برای خوب بودن بجنگی که کارنامه ات پر است از تلاش و مبارزه و جهاد و هیاهو... با خبر حضور مهمان عزیزی در جمع‌مان به خودم آمدم. پیکر مطهر شهید در بالای دستان دخترانش وارد مجلس شد. همه گرد تابوت حلقه زدند... صدای یا زهرا و یا حسین‌مان با نوای گرم مداح اهلبیت درهم آمیخته بود...حتی پرتو خورشید از شیشه های سنتی تکیه خود را به زیارت شهید رسانده بود.همه بی تاب بودیم... ذکر یازهرا بهمان قدرت میداد. پس مکرر تکرارش کردیم. ذکر نام مادر عالم به دخترانش شجاعت میداد،تا منفعل نباشند! دختران حضرت مادر امروز انتخاب کردند که مثل او مبارز باشند. @golabbaton95