🌱
شهیدانه...
رفته بودیم لولانِ عراق. همه دنبال این بودیم که بهترین پتو، بهترین جا و بهترین چادر را برای خودمان برداریم. من سه-چهارتا پتو روی خودم انداخته بودم.
دایی، معاون دسته ما بود. یک شب بیدار شدم و دیدم روی یک تکه سنگ بزرگ خوابیده است. یک پتوی درب و داغان را دو تا کرده و انداخته بود زیر و رویش؛ چون جثهاش بزرگ بود، همه جوره از زیر پتو بیرون زده بود.
🗣
راوی: جعفر کرمی
📌گاهی رنج و زحمت زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.
مقام معظم رهبری
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی ۲۸۰۰ شهید شهر اراک
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•
https://eitaa.com/golbarg_sorkh