چشمهای منتظر
قاب عکس را برای هزارمین بار پاک کرد و بوسید. زل زد به چشمهایش. برق نگاهش را به خاطر آورد. آن روز که گفت: میخواهم در عملیات رمضان شرکت کنم.
چادر سر انداخت. قاب عکس را سفت به آغوش کشید.
باید به مراسم تشیع میرسید.
در سیل جمعیت نفس عمیقی کشید.
خدا کند شهید بعدی پسر من باشد!
👌فرشته عسگری
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۳۰روز مانده تا
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj