ناطقه مرا مگر، روح قُدُس کند مدد
تا که ثنای حضرت، سیدهی نسا کند
مطلع نور ایزدی، مبدا فیض سرمدی
جلوه او حکایت از، خاتم انبیا کند
بسملهی صحیفهی، فضل و کمال و معرفت
بلکه گَهی تجلّی از، نقطهی تحت «با» کند
دائره شهود را، نقطهی مُلتقی بُوَد
بلکه سِزَد که دعویِ، لَو کُشِفَ الغِطا کند
حامل سرّ مستمرّ، حافظ غیب مستترّ
دانش او احاطه بر، دانش ما سوا کند
بضعهی سید بشر، ام ائمّه غُرَر
کیست جز او که همسری، با شَه لا فتی کند؟
وحی نبوتش نَسَب، جود و فتوتش حَسَب
قصهای از مروتش، سوره «هل أتی» کند
در جبروت، حُکمران؛ در ملکوت، قهرمان
در نَشَئاتِ کُن فکان، حُکم «بِما تَشاء» کند
قبله خلق، روی او؛ کعبه عشق، کوی او
چشم امید، سوی او؛ تا به که اعتنا کند
مُفتقرا! متاب رو؛ از درِ او به هیچ سو
زانکه مس وجود را، فضّهی او طلا کند.
آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی
@golchine_sheer