آرام باش عزیز من...
آرام باش...
حکایت دریاست زندگی...
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم،
چشم هایمان را میبندیم همه جا تاریکیست...
ارام باش عزیز من، ارام باش
دوباره سر از اب بیرون میاوریم و تلالو افتاب را میبینیم
زیر بوته ای از برف، که ایندفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع میشود...
👤شمس لنگرود