در مجلس ابن‌زیاد غوغایی بود مردم گرد هم آمده بودند. سر مطهر شهدا را وارد مجلس کرده‌ بودند و کاروان غریبان را با غل و زنجیر ... ابن زیاد سرمست از غرور ، رو به علیها السلام کرد و با سرزنش گفت: کار خدا، با براد خود حسین را چگونه دیدی؟ زینب علیها السلام در اسارت ، مصیبت دیده ، و داغ فراق چشیده پاسخ داد: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا ، جز زیبائی هیچ چیز ندیدم آنها گروهی بودند ، که خداوند برایشان شهادت را نوشته‌ بود، پس به قتلگاه خود شتافتند ولی تو دادگاهی در پیش داری و باید به‌ کارهایت پاسخ دهی و در آن روز ای پسر زیاد ، چه پاسخی توانی داشت؟