مـحـتـسـب مـسـتـی بــه ره دیــد و گـریـبـانـش گرفـت
مـسـت گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیسـت
گفت: مـستی زان سبب افـتــان و خـیزان مـیروی
گفت: جـرم راه رفـتن نیست، ره هـمـوار نـیـسـت
گفت: مـیـباید تــو را تــا خـانـهی قــاضــی بـــرم
گفت: رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نـیسـت
گفت: نزدیک است والـی را سـرای آنـجا شویـم
گفت: والـی از کـجـا در خـانـۀ خـَـمــار نـیـسـت
گفت: تـا داروغـه را گوئیـم در مـسجـد بـخـواب
گفت: مـسـجـد خـوابـگـه مـردم بـدکــار نـیـسـت
گفت: دیـنـاری بـده پنهــان و خود را وارهـان
گفت: کار شـرع کار درهـم و دیـنــار نـیسـت
گفت: از بـهـر غـرامـت جـامهات بـیـرون کـنـم
گفت: پوسیدست جز نقشی ز پود و تـار نیسـت
گفت: آگـه نـیستی کـز سـر در افـتـادت کـلاه
گفت: در سر عقل باید بی کلاهی عـار نیسـت
گفت: می بسیـار خوردی زان چنین بخود شــدی
گفت: ای بـیـهوده گـو حرف کم و بسیـار نـیـسـت
گفت: بـایـد حــد زنـنـد هـشیــار مـردم مـسـت را
گفت: هوشیـاری بـیار اینجا کـسی هـشـیــار نیسـت
#انسان_کامل
https://eitaa.com/joinchat/282656858Cb3b0c68f6d