✿‍✵✰ شــ🌙ــب خو✨ش ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ زينب كبرى سلام الله علیها روز پنجم جمادى الاول سال پنجم يا ششم هجرت در مدينه چشم به جهان گشود خبر تولد نوزاد عزيز به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسيد رسول خدا براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمد و به دختر خود فرمود: دخترم فاطمه جان نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم فاطمه سلام الله علیها نوزاد كوچكش را به سينه فشرد بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد و آنگاه به پدر بزرگوارش داد پيامبر فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ريختن كرد فاطمه سلام الله ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم چرا گريه می‌کنى؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلات دردناكى رو به رو می‌شود و چه مصيبتهای بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال می‌کند در آن دقايقى كه آرام اشک مى ريخت و نواده عزيزش را می‌بوسيد گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار میگشت خيره خيره می‌نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه سلام الله علیها فرمود: اى پاره تن من و روشنى چشمانم فاطمه جان هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او می‌دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند ↲خطابه زينب كبرى سلام الله علیها پشتوانه انقلاب امام حسين علیه السلام صفحات ۵۵-۵۷ اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى به نقل از طراز المذهب، صفحه ۲۲ و ۳۲