🔺یك روز خانمی ‌وارد اتاقم شد و گفت: «آقای دکتر مرندی! وقت گرفتن از شما واقعا دشوار است. منشی‌تان می‌گوید از ساعت ۱ تا ۲ برای وقت گرفتن تلفن كنید. تا ساعت ۱۲ و ۵۹ دقیقه هم كه زنگ می‌زنیم، كسی گوشی را جواب نمی‌دهد! از طرفی، از ساعت ۱ هم تلفن دفترتان اشغال می‌شود و موقعی كه تلفن آزاد می‌شود، تازه منشی‌تان می‌گوید كه ظرفیت امروز تكمیل شده و نمی‌توانیم وقت بدهیم. باز باید منتظر بمانیم تا ساعت ۱ فردا!» 🔺عذرخواهی كردم و گفتم: «من واقعا بی‌تقصیرم. متاسفانه من سكته قلبی كرده‌ام و نمی‌توانم زیاد در مطب بمانم.» بعد، فرزند آن خانم را معاینه كردم و نوبت به نفر بعدی رسید كه یكی از مسوولان كشور بود. وارد اتاق كه شد، به من گفت: «آقای مرندی! همسر رییس جمهور هم مشتری شما بود و ما خبر نداشتیم!» تعجب كردم و گفتم: «نه!» گفت: «چرا؛ همین خانمی‌كه الان بیرون رفت، همسر آیت‌الله خامنه‌ای بود.» 🔺به پرونده‌ نگاه کردم و دیدم اسم ایشان در پرونده نوشته شده بود: «خانم حسینی». تازه فهمیدم كه ایشان برای آنكه شناخته نشوند، خودشان را «حسینی» معرفی کرده‌اند. بعد، یاد حرف‌هایشان افتادم كه گلایه می‌كردند از شرایط وقت گرفتن برای ویزیت. كلی پیش خودم شرمنده شدم. دفعه بعد كه ایشان به مطب من آمدند، یكدفعه سوال كردم: «ببخشید، شما خانم خامنه‌ای هستید؟» تعجب كردند و گفتند بله. گفتم: «پس چرا خودتان را معرفی نكردید؟» گفتند: «چه ضرورتی داشت كه خودم را معرفی كنم؟» گفتم: «من از این به بعد به مسوول دفترم می‌سپارم که شما را بدون وقت قبلی به مطب من راهنمایی كند. بالاخره شما همسر رییس جمهور هستید.» ایشان بهشدت ناراحت شدند و گفتند: «لطفا چنین دستوری ندهید كه به هیچ‌وجه قبول نمی‌كنم. من هیچ فرقی با این مردم كه ساعت‌ها در مطب شما منتظر می‌مانند، ندارم. مثل همیشه زنگ می‌زنم و اگر توانستم وقت می‌گیرم و اگر هم نشد، روز بعد. خدا بز رگ است.» راوی: دکتر علیرضا مرندی 🇮🇷گلچین سیاسی @golchinseyasy