📝 نه اینکه نا امید باشم، نه. می دانم می گذرد. می دانم که دوباره روزهای خوب می آید و البته پشتش دوباره روزهای بد و باز روزهای خوب و باز بد. گفته اند، خوشبختی فاصله بین دو بدبختی است، من می گویم بدبختی فاصله بین دو خوشبختی است. با این وجود می خواهم بگویم احساس می کنم رسیده ایم به راند آخر و هنوز سرپاییم. شبیه لحظات آخر جورج فورمن جلوی محمد علی. در انتظار پایان این رقابت نفس گیر. راستش روزگار بالاخره تنها گیرمان آورد. یعنی تکه تکه مان کرد اول. همه را با همه دشمن کرد. بر سر همه چیز دست به یقه شدیم. لیست طولانی ای دارد که تکرارش حوصله سر بر است. روزگار به همین میزان تنهایی راضی نشد. وقتی دید هنوز چهار نفرمان هستند که تن به دشمنی نمی دهند با این ویروس آمد. که یعنی راه ندارد، زنده ماندنتان را گروی تنهایی می گیرم. که یعنی تنها تنهاترین شماست که زنده خواهد ماند. که یعنی بین مرگ و تنهایی یکی را اختیار کنید. حالا ماییم و این راند آخر. در تقلا زیر ضربات سهمگین روزگار. با چشمانی نیمه باز و صورتی زخمی. مایی که زیر لب روزگار را نفرین می کنیم ولی به زمین نمی افتیم. مایی که همه منتظرند تسلیم شویم و نمی شویم. مایی که هم بر تنهایی پیروز خواهیم شد، هم بر مرگ. مایی که دیگر پلید ای نبوده که ندیده باشیم. مایی که دوباره خواهیم خندید. کافی است این راند را سرپا بمانیم. سر ساقی سلامت.. 👤"امیرعلی بنی اسدی"