وقتی که عشق در دل ما آشیان گرفت
عاشق شدیم و دل هدف آسمان گرفت
در آسمان روشن حق پر زدیم و بعد
شوقی که دامن کم و بیش جهان گرفت
یک جلوه از صداقت ما را خدا شنید
آتش به روزگار زمین و زمان گرفت
"یک دست جام باده و یک دست زلف یار"
شد التهاب ، در دل پیر و جوان گرفت
چون در مسیر وصل خدا راهور شدیم
از ما قیاس و قاعده ی ِ آب ونان گرفت
ای برتر از تمام رقیبان مدعی
یاد تو نیک آمد و نیکی امان گرفت
در خواستگاه ِ باور ما شادمانی است
وقتی امید آمد و ما را ضمان گرفت
خوشدل رضاست راضی درگاه کردگار
با اشک و آه ، از ید خالق ، توان گرفت
خوش باد وصل یار که در لحظه های عمر
هردم به شوق حضرت حق خانمان گرفت