هیچ زمانی به قدرِ زمانهایی که به مسائل پوچ و بحث و جدالهای پیشپا افتاده و بیاساس، اهمیت میدهم، از خودم بیزار نیستم.
زمانهایی که بیآنکه حواسم باشد، دارم زمانم را بیهوده و برای هیچ، تلف میکنم!
وقتهایی که به خودم میآیم و ناگهان خود را در دل فرایند فرسایشیِ یک بگومگوی احمقانه حس میکنم و از منطق و درایت و هوشمندیِ خودم، احساس شرم میکنم.