📕
#خلاصه_رمان📕
📕
#نگاه_آلوده_به_عشق📕
عماد عاشق و دلباخته دختری به اسم ماهور میشه و بعنوان محافظ مخفی به او نزدیک میشه تا دورتادور کنارش باشه ولی بعد میفهمه برادر ناتنیاش اهورا قصد داره ازش انتقام بگیره اونم از طریق مردی که…
مقدمه
روزی که نگاهم گره خورد در چشمانت
اون روز قفل شدم
مجنون نگاهت
من به هر سو رفتم
نگاهم فقط پی تو بود
نفهمیدم که چی شد
من به کجا رفتم
هیچ ندیدمپ
جز تو و چشمانت
رفتم روزهای آتش، غم و سرد
اما بازم نگاهم از روی تو نرفت آن طرفتر
لرزیدم از این نگاه
دردها کشیدم از دلتنگی
برای حس تنهایی که بعد
از تو
هیچ وقت پر نشد
برای خاطراتی که هر چه تلاش کردم
پاک کنم
همهی اون روزها رو
اما نشد
من هر شب یاد توام
اما
گمم و سرگردان
هی میمیرم از زنده شدن این خاطرات
اما چی شد
من هنوز پی همون نگاه گیر کردم
نگاهی که هنوز آلوده به توست…
فکر کردم همچی به این آلودگی به اتمام رسید
اما نمیدونستم نگاهی دیگر به من آلوده است…