پدری که دختر۱۵ ساله اشو سر قمار بزور عروس میکنه😱♨️
نالیدم:_اقا تورو خدا بذار برم،مامان ندارم برادر کوچیکترم خونه تنهاست.
با تو دهنی که بهم زد،فواره خون روی لباسم نشست:
_از این به بعد زن خونه ی منی فکر بابا و داداش و مامان و از سرت بنداز بیرون!
با پشت دست لب های خونی مو پاک کردم،ناامید بهش چشم دوختم،دنبال راهی برای فرار بودم،مدام گریه های داداش گرسنه ام جلو چشمم بود،صدای بابام اومد:
_مال تو بی حساب شدیم.
پاتند کردم بسمت صدای بابام که پام به لبه گلیم گیر کرد و با سر افتادم روی تشک سفیدی که پر بود از گلبرگ های قرمز...♨️🔥👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3122528273C2c51409301