•••❈🌿🦋🌿❈••• 📖 قصه ی زیبای "حرف های دو نفری" زهرا با چادر سفید گل گلی اش، روی سجاده نشسته بود.دست های کوچولویش را گرفته بود بالا لب هایش تکان میخورد. داداش کوچولویش تسبیح سبز را از روی سجاده برداشت و پرسید: خواهرجون، داری چیکار میکنی؟ زهرا گفت : داداش کوچولو دارم دعا می کنم. داداش کوچولو گفت: یعنی چی؟ زهرا گفت: یعنی با خدا حرف می زنم. داداش کوچولو گفت: به خدا چی میگی؟ زهرا گفت : میگم خدا جون کمکم کن بتونم همه روزه هامو بگیرم. داداش کوچولو تسبیح را انداخت گردن زهرا و نشست تو بغلش. بعد دست هایش را گذاشت توی دست های زهرا و گفت : منم میخوام با تو دعا کنم. زهرا خندید و گفت: خداجون حالا دو نفری با تو حرف میزنیم. 🌱برگرفته از کتاب: {یک ماه خوب برای بچه‌های خوب} ☘️💖☘️💖☘️💖☘️💖 🌼کانال گل نرگس🌼 ╭━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╮ @golenarges_jamkaran ╰━═━⊰🌼☘️🌼⊱━═━╯