یه خانوم جوانی اومد پیش من دیدم بیماری افسردگی داره.یه مقدار مصاحبه کردیم گفتیم خب علت افسردگی رو شناسایی کنیم، دیدم باباشه.
تازه میگفت دکتر من اون خواهری هستم که یکم اوضام خوبه. اون دوتای دیگه که هیچ . من هنوز اونقد سالم هستم که تا پیش تو بیام بگم یه درمانی کنید. 🙈
اونا که میگم بیابریم میگه ولش کن.
گفتم خب حالا چرا ما به تو دارو بدیم باز عامل زمینه باشه دوباره ایجادش کنه؟ گفتم برو باباتو بیار گفت :اون بیاد؟ اون فقط خودشو قبول داره😡
من گفتم ببینم چکار کنم این آدمو تامشاوره بیارم. گفتم: خب بالاخره پدری برادری عمویی چیزی ندارین که دَرِش موثر باشه. گفت: نه ابدا. هیچکی رو قبول نداره. 🤨
من گشتم راهی رو پیدا کنم گفتم :نماز میخونه؟ گفت: بله. جماعت میره؟😳
گفتم :خوب شد پشت سر یه آقایی وایمیسته بهش اقتدا کنه. من به اون اقای امام جماعت یه یادداشت مینویسم تو برو بده به اون حاج اقا. نوشتم جناب اقای حجت الاسلام... این اقا پدر این خانواده لازم است برا مسائل مربوط به حوزه خانوادشون تا پیش منِ مشاور، بیان. خواهشم از شما اینه که چون به شما اقتدا میکنه توصیش کنین تا پیش من بیاد.💌
دفعه بعد خانم اومدگفتم: نامه رو بردی گفت: بله. گفتم: حاج اقا کاری کرد؟ گفت: بله. گفتم: پس چرا بابات نیومد؟ گفت :وقتی حاج آقا گفته زده سر شونه حاج اقا گفته :نمازتو بخون. چهار دیواری اختیاری.☹️
بعد هم فکر کرده صاحبشه،اینجوریا نیس❌
#ادامه_دارد...
#مدیریت_زندگی_مؤمنانه_8
@golestan_tanhamasir