بر زمین مانده 🌱بازخوردها و عکس‌العمل‌های برخی نوجوانان بعد از ازدواج محمدرضا گلزار شبیه آن کلیپی که پیش از این نوجوانان درباره زندگی بدون گلزار با گریه و ناله سخن می‌گفتند، امر جدیدی نیست. هنوز که هنوز است عده‌ای از نسل گذشته دلداده «فردین» هستند و بیچاره «وثوقی» و«ملک مطیعی». هنر جدید، به جای «قهرمان» حقیقی، «چهره» می‌سازد. واقعه‌ای که در بستر رسانه جدید شمایل سلبریتی ها را می‌سازد. همان جریانی که به سهولت می‌تواند مقابل سیاست‌های حکمرانی کشورها قد علم کند و این اواخر در ایران عنان کار شورش و اغتشاش‌ها را بر عهده بگیرد. 🌱 چهره‌ها محصول دروغند و خیال و توهم. آدم‌هایی که لزوما قدشان آن قدر که وانمود می‌کنند بلند نیست و گاهی می‌شود مثل ماجرای خنده‌دار «فریبرز عرب نیا» که تا مدتها بعد خیال می‌کرد هنوز «مختار» است و جملات قصار می‌گفت و صدا و سیما هم تریبون زنده به او می‌داد. گاهی هم مثل داستان‌های دردناک «ناصر محمدخانی» لو می‌رفت و آبروی شخص را نابود می‌کرد و گاهی نیز می‌شد قصه دردناک خودکشی ضعیفترهایشان. 🌱مردم نیاز به قهرمان دارند. قهرمان است که هویت می‌سازد، مردم نیاز به احساس هویت دارند. و هویت یک جامعه مهمترین محور وحدت بخش و پیشرفت جامعه است. قهرمان سازی نیاز به هنر دارد. در تاریخ ما قهرمان‌ها در بستر «قصه خوانی» رشد می‌کردند. صورت «شاهنامه خوانی» و «فضیلت خوانی» ها که با یک رفتار هنرمندانه در کوی و برزن و قهوه خانه‌ها روی پارچه‌هایی که محل تلاقی نقاشی و آواز و تئاتر و قصه و شعر بود، ارائه می‌شد. این قصه‌ها حول شخصیت‌های مختلفی شکل می‌گرفت مثل مختارنامه خوانی، یا ابومسلم خوانی، یا حمزه سیدالشهدا و حمزه خوانی، پیش از آن رستم و سهراب و امثالهم. بعدها این جریان توسط پادشاهان و علمای صفوی مدیریت شد و جریان‌هایی مثل ابومسلم خوانی جلوگیری شد و بیانات بسیاری از علما در رد این شخصیت بیان شد، یا در عوض «مناقب خوانی» حول شخصیت امیرالمومنین ع جدی تر شد. جریان «روضه خوانی» حول سیدالشهدا ع که سرچشمه‌های فرهنگی اش از زمان خود اهل بیت ع جوشیده بود، جدی تر شد. پیش از آن بسیاری از اندیشمندان ما مثل خواجه نصیر و دیگران، نقش هنر را در شکل دادن به مسیر پیشرفت یک جامعه جدی دانسته بودند و راه ارتباط حاکمان با عموم مردم و عوام قلمداد می‌نمودند. 🌱 قهرمان‌ها و قهرمان سازیها در فرهنگ آمریکایی بالکل ساختنی و تخیلی است. سوپرمن ها و بت من ها و اسپایدرمن ها همگی قهرمان‌هایی هستند که هیچ مابازایی ندارند جز خیال جز دروغ. اما هویت آمریکایی و توسعه آمریکایی محتاج آنها است. اما قهرمان‌های هویت ما اینگونه نیستند. 🌱قرآن کریم بخش عمده‌ای از آیاتش هنرمندانه قصه هایی است که قهرمانهای مختلفی را ترسیم می‌کند که هر کدام دل امت را به جهتی و با ویژگی‌های خاصی می‌برند. اهل بیت ع نیز چنین کرده‌اند و این‌ها باعث هویت یافتن مسلمین و بعد شیعیان شد. هویتی خروشنده و پیش برنده. ما چه کردیم؟ 🌱شاید مهمترین شخصیتی که بعد انقلاب نقش قهرمان‌های حقیقی را در هویت بخشی به مردم جدی می‌دانست و بر آن پای می‌فشرد سید علی خامنه‌ای حکیم بود. ترویج جدی هنر حول مفاخر تاریخی ما و خصوصا شهدا از جدی کردن روش روایت فتح و آوینی تا سنت تقریظ نویسی بر کتاب‌های زندگی‌نامه شهدا تا توصیه‌های مکرر و گفتمان سازی یک تنه در این جهت، همگی را در چارچوب جریان هویت و پیشرفت باید فهمید. شاگردان مخلص او مانند حاج قاسم نیز بر این روش پا فشاری می‌کردند و تلاش می‌کردند این سنت را جا بیندازند که هر نوجوان خود را متصل به یک شهید بداند. وصیتنامه حاج قاسم و حضورش پای فیلمبرداری و یا اکران فیلم‌هایی با همین موضوع از این جهت مهم بود. اما دیگران چطور؟ 🌱صدا و سیما سالها نتوانست روشی برای ترسیم چهره قهرمانان حقیقی پیدا کند و جز مواردی معدود به کلیشه عبور کرد. اما تا دلتان بخواهد پشت سر چهره‌ها و سلبریتی ها دوید به خیال جمع کردن مخاطب، دستگاه‌های مدیریت فرهنگی که به تعبیر رهبری کلا مختل بودند. علمای ما آنها که این امور برایشان مهم بود برخی البته پشتیبانی معرفتی از فیلم‌های فاخری مثل محمد ص یا برخی سریال‌ها را نمودند اما عمدتا حول روش روضه خوانی خلاصه شدند. کار ، متولی جدی نداشت. و این باعث شد صحنه قهرمان سازی ما را عملا دشمن ما در دست بگیرد. خروجی‌اش یا تتلو و ساسی مانکن و کره‌ای ها شدند. یا هنرمندان ریز و درشتی که این روزها اسمشان را می‌شنویم. هنوز فرهنگ کشور در سطح مدیریت صاحب ندارد آتش به اختیار پیش میرود و سخنان رهبر حکیم در بازسازی انقلابی فرهنگ روی زمین است. ✍ حجت‌الاسلام علی مهدیان 🆔 @golestanema_ir