مادر پیش حضرت زهرا(س) رو سفید شدی
🔹️مادرش میگفت: یک روز اومد گفت مامان میخوام به جبهه برم. گفتم برادرات رفتند چند بار جای تو، هیچ فرقی نمیکنه رفتن و نرفتنت. گفت:« مامان اونها برای خودشان رفتند. تو چه مادری هستی که اینجا نشستهای؟ چای جلوی رویت است و بقیه بچههات دورت هستند و در حالی که بچههای مردم در جبهه هستند.» گفتم:خدایا تو به من امانت دادی من هم آن را در راه تو میدهم بعد سعید یک کاغذ آورد. گفت:«مامان رضایت نامه من را امضاء میکنی؟» من هم با دست خودم برگه را امضاء کردم بعد صورتم را بوسید و گفت:« مامان پیش حضرت فاطمه رو سفید شدی.»
🔹️پنجم بهمن سال ۱۳۶۲ به عنوان امدادگر عازم عملیات والفجر شش در دهلران شد. این اولین و آخرین اعزامش بود.
✅️دوازده سال بعد استخوانهای پسرم را آوردند. پانزده سال بیشتر تو این دنیا زندگی نکرد. اما رو سفیدم کرد.
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1