« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم :روایات سوریه 🔸صفحه:۴۶۳-۴۶۲-۴۶۱ 🔻 قسمت: ۲۵۵ هم رزم شهید:حجت الاسلام قدمعلی اسحاقیان(شیخ ابوحسین) قبل از عملیّات هباریه که به تلّ قرین 2 منجر شد،حاج حسین گفت《بیا امشب بریم حرم حضرت رقیه سلام الله عَلیها.》.با صابری و صدرزاده،چهارنفری رفتیم حرم.حاج حسین،توجه ویژه ای به دعای توسل داشت.می گفت《قبل از این که ما وارد عملیاتی بشیم،باید بیاییم زیارت خانم،اذن را از اینجا بگیریم.توشه و بار راهمون رو از اینجا برداریم،بعد وارد عملیات بشیم.》.هیچ وقت توجه نداشت که چقدر امکانات داریم؛چقدر نیرو داریم.فقط دنبال نیروهای مخلصی بود که در عملیات شرکت کنند.بعد از زیارت،با نیروها رفتیم سمت منطقه ای در دیرالعدس، و آنجا مستقر شدیم.آنجا،چند جلسه هم داشتیم.قبل از عملیات،به سمت هباریه رفتیم و با هم نماز جماعت خواندیم.بعد از نماز،دعای کمیل بود.حاج حسین،قسمتی از دعای کمیل را با سوز دل و حالی که داشت،خواند.بعد از این که دعای کمیل تمام شد،وارد جلسه شدیم.قرار شد اوّل،روستایی به نام هباریه را که نزدیک تلّ قرین بود،بگیریم تا به رودخانه برسیم، و نیروها کنار رودخانه مستقر شوند.بعد از رودخانه،یک باغ زیتون بود.قرار بود بچّه ها وارد آن شوند و برای مرحله ی بعدی عملیات بروند. 🔻قسمت: ۲۵۶ هم رزم شهید:شیخ محمد(ابوصالح) قبل از عملیات هباریه،داخل غاری که در تلّ نزدیک روستای هباریه بود،مستقر شده بودیم.غروب شده بود.من و حاج حسین،دو نفری آماده شدیم و از وسط سنگلاخ ها حرکت کردیم تا به سمت بچّه هایی برویم که قبل از ما در نقطه ی صفر متمرکز شده بودند.من یک کتاب دعا توی دستم بود.توی حال وهوای خودم بودم.حاج حسین به من گفت《شیخ،چرا دعای سمات رو نمی خونی؟》.کتاب دعا را باز کردم و خواندم.حاج حسین هم همراه من زمزمه می کرد. 🔻قسمت: ۲۵۷ هم رزم شهید:حجت السلام قدمعلی اسحاقیان(شیخ ابوحسین) عملیّات شروع شد.حاج حسین،مسئول محور نیروهای فاطمیون بود.همان شب،با استفاده از تجربه ی عملیات دیرالعدس،بعد از آتش تهیه،بلافاصله به سمت هباریه حمله کردیم.دشمن غافل گیر شده بود.زیاد مقاومتی نکرد و به سمت تل فرار کرد.البته در این درگیری،شماری از بچّه ها که دعای کمیل را با ما خواندند،به شهادت رسیدند.سرانجام کل روستا را گرفتیم.حدود ساعت 10 شب به کنار رودخانه رسیدیم.الحمدلله عملیات با پیروزی تمام شد.فقط یک باغ زیتون فاصله بود تا به تلّ قرین برسیم.دشمن از سمت راست می آمد و حرکت های ایذایی می کرد.اگر ما مستقیم به سمت تلّ قرین می رفتیم،کاملاً محاصره می شدیم و نتیجه ی عملیات قبلی تکرار می شد و عقب نشینی اتفاق می افتاد. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman