❤️شب جمعه بود. داشتیم دعای کمیل را در نمازخانه پادگان خواندیم . نمیدانم چه کسی در گوشم گفت : به نیرو نیاز است. الآن باید سریع آماده شده ، بروند .
دعا را رها کرده رفتیم . خود را به چادر رساندم ، دیدم عده ای آماده اند. احد طاهری مسئولیت این عده را بر عهده داشت.
به او خبر داده بودند که در اطراف جزیره مجنون نیاز به نیرو هست و هر چه سریعتر افرادی به تعداد یک دسته 30 نفره برای حفاظت اعزام شوند .
احد فرمانده گردان بود، اما بر اساس وظیفه آن شب عده 20 الی 25 نفری را جمع کرد و شرایط را به آن ها گفت.
.نماز صبح را خواندیم .در هنگام گرفتن وسایل ، مقداری لباس زیر و پوتین دادند که احد نگرفت.
گفتم چرا لباس نمی گیری، گفت برای این سفر چند روزه ، همین که داریم کافی است. به احد گفتم هوای آن جا چگونه است؟ گرم است؟ گفت نه به اندازه جهنم، از جهنم خنکتر است.
اگر چه روحیه شاد و با مزاح داشت و همیشه نکات ظریف اما با معنی می گفت ولی با شوخی این جمله را درک نکردم . تا چند روز بعد که در جزیره شهید شد فهمیدم، او هوای پرواز در سر داشت و من نمی دانستم برای انجام وظیفه بیشتر فرماندهی گردان یا دسته و حتی تک تیراندازی که بتواند با دشمن مقابله کند ، مهم نبود و ابایی از کار و مسئولیت نداشت.
#شهید_احد_طاهری پور. کازرون
🌷🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد