یادی به هاشم گفتم: مي خواهم دختري از طبقه اعيان و اشراف را براي تو خواستگاري کنم. مخالفت کرد. برايش دليل آوردم ، جوابش يک کلام بود: «من مي خواهم با دختري از مکتب زهرا (س) ازدواج کنم.» بالاخره هم همسرش را با شرايطي که دوست داشت انتخاب کرد. مقدمات عروسي همان طور که مي خواست ساده و بي آلايش بود. از دوست پارچه فروشش مقداري پارچه به امانت گرفت و تمام باغ را پارچه کشيد، زنان و مردان را از هم جدا کرد. آن شب مانع شادي کردن اقوام و بستگان شد، مي گفت: «عزيزان و همسنگرانم در مقابل چشمانم در جبهه پرپر شده اند و من دوست ندارم در مراسم ازدواجم شادي شود.» 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید