✍بازی هاگر گری 📝عملیات رمضان تمام شده بود به علت عدم موفقیت، بچه‌ها گرفته و دمق بودند. یک شب در حالی که سکوتی مبهم بر سنگر حاکم بود، گفتم: «دوستان،حداقل بیایید بازی یا برنامه ای داشته باشیم، این طور که نمی شود.» 🌷شهید حسین غلامی بازی هاگرگری را پیشنهاد کرد. در این بازی یک بر استاد می‌شود و ضمن شعار هاگر گری، هاگر گری، من که می‌رم اوستاگری شما می‌رید چیچی گری؟! هاگرگری، هاگرگری»😁 🍃هر حرکتی که با دست انجام می‌دهد نفرات به نوبت با کنار دستی خود انجام می دهند. استاد یک قوطی واکس را قبلا کنار دستش گذاشته بود و شعار را می‌خواند و با انگشتان واکسی خود صورت بغل دستی را سیاه می کرد. 😢 🍃بنده خدا بی خبر از همه جا شعار و حرکت را تکرار می‌کرد و هر چه صورت او بیشتر نقاشی می‌شد. بچه ها بیشتر می‌خندیدند و بسیجی غافل، علت خنده های آنها را نمیدانست😂. 🍃بالاخره پس از چند دور صورت او کاملا سیاه شد، تا این‌که متوجه شد و اسباب خنده و سرور بچه‌ها بر پا شد. روحیه‌ای گرفتند و برای ادامه و تکمیل آموزش‌ها آماده شدند.👍 ✍راوی:علی ملک احمدی 📚منبع: کتاب لبخند سنگر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧🎋❁🌷❁🎋✧═┅┄ https://eitaa.com/golzreshd ┄┅═✧🎋❁🌷❁🎋✧═┅┄