# سوره نصر # داستان # کودکان ونوجوانان نصر یعنی کمک کردن. پیامبر ما، حضرت محمد (ص) در شهری به نام مکه زندگی می‌­کردند که بزرگان آن شهر به خدا ایمان نداشتند و به جای خدای بزرگ و قدرتمند، سنگ­های مختلف را می‌­پرستیدند که به این افراد، بت‌­پرست گفته می­‌شد. اما چون حضرت محمد خداپرست بود و می‌­خواست به همه مردم بگوید که خدا قدرتمندتر از هر چیز دیگری است، بزرگان مکه تصمیم گرفتند ایشان را از بین ببرند. به خاطر همین پیامبر با کمک خداوند بزرگ و همراهی حضرت علی (ع)، از مکه به مدینه رفتند. پیامبر به کمک خداوند مردم مدینه را به خداپرستی دعوت کردند و بعد از مدتی که اهل مدینه مسلمان شده بودند و آمادگی­‌های لازم فراهم شده بود، به حضرت محمد دستور داد تا با مردم مدینه به سمت شهر مکه بروند و بت­‌پرستی را از بین ببرند. پیامبر با سپاهش به سمت مکه رفتند و شب در نزدیکی شهر مکه، آتش های بزرگی روشن کردند، در آن شب ابوسفيان سركرده مكي­‌ها و بعضى ديگر از سران شرك، براى پى‏گيرى اخبار از مكه بيرون آمدند و آتش بزرگ را دیدند. با همدیگر صحبت می­‌کردند که این آتش را چه کسانی روشن کرده‌اند. عباس، عموی پیامبر خود را آرام آرام به ابوسفیان رساند و گفت: اين رسول اللَّه (ص) است كه با هزاران نفر سربازان اسلام به سراغ شما آمده‌‏اند. ابوسفيان به شدت دستپاچه شد و گفت: به من چه دستور مى‏‌دهى. عباس گفت: با من بيا و از رسول اللَّه (ص) امان بگير، چون در غير اين صورت كشته می­‌شوی. به اين ترتيب عباس، ابوسفيان را به سوی پیامبر برد. وقتی ابوسفيان اين لشگر عظيم را ديد، مطمئن شد كه هيچ راهى براى مقابله باقى نمانده است. رسول اللَّه (ص) به او فرمود: واى بر تو اى ابوسفيان، آيا وقت آن نرسيده كه به خداى يگانه ايمان بياورى؟ گفت: آرى ای رسول خدا، پدر و مادرم فدايت، من شهادت مى‏‌دهم كه خداوند يگانه است و همتايى ندارد، اگر از بتها کاری ساخته بود که من به اين روز نمى‏‌افتادم. پیامبر فرمود: آيا موقع آن نرسيده كه بدانى من رسول خدا هستم؟! عرض كرد پدر و مادرم فدايت شود، هنوز شك و شبهه‌‏اى در دل من وجود دارد، ولى سرانجام ابوسفيان و دو نفر از همراهانش مسلمان شدند. پيغمبر (ص) فرمود: هر كس داخل خانه ابوسفيان شود در امان خواهد بود، و هر كس به مسجد الحرام پناه ببرد، او نیز در امان است، و هر كس در خانه خود بماند، او نيز در امان است. عباس به ابوسفیان گفت: با سرعت به سراغ مردم مكه برو و آنها را از جنگ با لشگر اسلام نصیحت کن. ابوسفيان وارد مسجد الحرام شد و فرياد زد اى جمعيت قريش؛ محمد با جمعيتى به سراغ شما آمده كه هيچ قدرت مقابله با آن را نداريد و پیغام پیامبر را به مردم رساند.‏‏ به این ترتیب پیامبر (ص) با کمک خداوند توانست شهری که پر از بت­‌پرست و سران بزرگ بود را بدون هیچ خون­ریزی به دست بگیرد و مردم را به اسلام دعوت کند. به این ترتیب فتح مکه یکی از بزرگترین اتفاق­های تاریخ شد که خداوند قدرت خود را به وسیله حضرت محمد (ص) ثابت کرد و خوار و کوچک و ضعیف بودن همه انسان­ها در برابر اراده الهی هم ثابت شد و مردم گروه گروه به دین اسلام ایمان آوردند. پیامبر بت­‌های اطراف کعبه را یکی یکی شکستند و به مردم فرمودند: به خاطر بت­‌پرستی از خداوند عذرخواهی و توبه کنید که خداوند مهربان، شما را می‌بخشد و شکرگذار خداوند پاک و پاکیزه باشید 🆔 https://eitaa.com/gooorrrran 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹