گفتگو با معلم قرآن محله امام هادی که بزرگ‌ترین گروه مجازی آموزش قرآن را در کشور مدیریت می‌کند الهام ظریفیان خبرنگار شهرآرا محله علیرضا زارع ۳۵ سال است که یک جلسه قرآنی بزرگ و معروف در محله امام هادی (ع) دارد. در همین محله به دنیا آمده و بزرگ شده و بیشتر وقتش را در مسجد امام هادی گذرانده است. همه محل او را با عنوان قاری می‌شناسند. اما آنچه این روز‌ها آقای زارع را خاص کرده گروه قرآنی بزرگی است که در یکی از پیام‌رسان‌های مجازی با هدف آموزش قرآن راه‌اندازی کرده است. گروهی که ۴ سال پیش از ۲۰۰ نفر شروع شد و حالا با ۲۳ هزار عضو بزرگ‌ترین گروه قرآنی کشور محسوب می‌شود. در واقع خیلی پیشتر از اینکه شیوع یک بیماری همه‌گیر سیستم‌های آموزشی غیرآماده را وادار به روی آوردن شتابزده به فضای مجازی کند، آقای زارع در این وادی قدم گذاشته بود و بستر آموزش مجازی‌اش را حسابی پخته بود. با وی گفت‌وگویی کردم و از وی پرسیدم که علیرضا زارع کیست و چطور از جلسه‌های قرآن به گروه ۲۳ هزار نفری مجازی رسیده است. استاد نیستم، ولی به من می‌گویند استاد اصالتم به یزد برمی‌گردد، اما سال ۵۴ در محله امام هادی (ع) به دنیا آمدم و همین‌جا بزرگ شدم و در این ۴۵ سال توفیق شاگردی قرآن را داشتم. به صورت جدی تنها کسی که در فامیل، منطقه و محل خودمان به سمت قرآن رفت من بودم. سال ۶۵ اولین مسابقه قرآن را شرکت کردم. ۲ سال قبل از آن قرآن را به صورت هِجایی در مکتب‌خانه یاد گرفته بودم. بعد از آن در جلسه‌های قرآنی بسیاری از استادان مشهد شرکت می‌کردم. از سال ۷۲ مدیریت یک جلسه قرآنی در امام هادی که از سال ۶۳ تأسیس شده بود به من سپرده شد که هنوز هم دایر است. بچه‌هایی که آن زمان به جلسه‌ها می‌آمدند الان خودشان بابا شده‌اند و باز بچه‌های آن‌ها دارند به این جلسه می‌آیند. همه استادان مشهد در این جلسه شرکت کرده‌اند. پدرم کشاورزی و دامداری می‌کرد. تا سال ۷۸ در شهرک حجت گاوداری و زمین کشاورزی داشتیم. در این سال منطقه مسکونی شد و گاوداری‌ها همه جمع شدند. با ارث پدری مغازه‌هایی را خریدم و دنبال کسب و کار رفتم. الان دو، سه سالی است که به دلیل کمردرد و پادرد نمی‌توانم کار کنم و مغازه‌ها را اجاره داده‌ام. در تمام این سال‌ها یک پایم در جلسه‌های قرآن بود و یک پایم در کسب و کار و کاسبی. هیچ وقت مشوقی نداشتم. هیچ‌کس به من نگفت برو قرآن یاد بگیر. مرحوم حاج کاظم حسن‌زاده می‌گفت شما نمی‌دانید اگر ۳ سال زحمت بکشید یک عمر راحت هستید. پدر و مادر‌ها خبر ندارند که اگر بچه‌هایشان در قرآن به سطح بین‌المللی برسند، زندگی‌شان عوض می‌شود تا دوم دبیرستان بیشتر نتوانستم درس بخواندم. مسئولیت گاوداری با ۱۲۰ گاو با من بود. سال ۶۳ سه ماه تعطیلی بود که برای اولین بار برای یادگیری قرآن به مکتب رفتم. سال بعد که رفتم معلم ترکه آلبالو دستش می‌گرفت و می‌گفت «اگر تو جواب بدهی می‌زنمت! هیچی نگو تا بقیه جواب بدهند.» همیشه در صبحگاه مدرسه نفر اولی بودم که سر صف قرآن می‌خواند. مقام‌هایی را در دوره راهنمایی آوردم. سال ۶۷ رضا عابدین‌زاده، حافظ کل قرآن، مربی ما بود و آن سال من نفر اول مدرسه شدم و برای مسابقات کشوری رفتم. سال ۶۸ که در مدرسه اول شدم دیگر همه جا من را می‌شناختند؛ در منطقه، محله و جلسه‌هایی که می‌رفتم قرآن را به سبک طبلاوی می‌خواندم که سبک شیرینی است. تلاوت در این سبک طوری است که وقتی می‌خوانی فکر می‌کنی در یک جمع صد‌ها نفره هستی. شور دارد. من به دلایل مختلف در مسابقات کشوری شرکت نکردم. کسانی که در مسابقات مقام می‌آوردند، شناخته می‌شوند و می‌شوند قاری فلان و استاد فلان. کسی که مقام ندارد، هیچ جایگاهی ندارد، ولی با اینکه استاد نیستم در جلسه‌ها به من می‌گویند استاد. از مکتب‌خانه تا گروه ۲۳ هزار نفری مجازی سال ۹۵ وقتی طرز حرف زدن جوان‌ها را می‌دیدم که خیلی مناسب نبود یک گروه مجازی آموزش قرآن تشکیل دادم. با خودم گفتم ما برای چی داریم قرآن می