بسم الله الرحمن الرحیم _______ خدا رو شکر که خیمه سیرابه حالا که مشکامون پر از آبه رقیه رو دوش ابالفضل و علی رو دست مادرش خوابه ولی دلم یه دنیا غم داره دلشوره آرومم نمیذاره جای گلای باغ زهرا نیس تو این بیابون که پر از خاره اشک میریزم داداش به احوالت زخمی نشه یه وقت پر و بالت بری ازم جدا بشی و من بخوام بگردم اینجا دنبالت ....................... نمیزدی حرف جدایی کاش تو رو خدا فکر دل من باش حتی واسم سخته میبینم که خاکی شده صورت تو داداش میدونم اینا نقشه ها دارن میخوان تو رو جدا کنن از من دلواپسی هام میشه بیشتر با صدای پای مرکب دشمن از تیغ و نیزه ها نشی سیراب نمونی تشنه یه جرعه آب پیرهن کهنه رو تنت کن که نسوزونه تن تو رو آفتاب ..................... بند۳ مادر میگفت بی کفنی داداش شهید دور از وطنی داداش قرآن بخون برام تا آروم شم قاری قرآن منی داداش میدونی که توی دلم غوغاس پریشونم ولی دلم دریاس تو راه تو اسارتم میرم تو راه تو اسیریم زیباس بدون که خواهرت داره غیرت اسیر میشم ولی دارم عزت غصه نخور خودم جلو دشمن سپر میشم واسه زن و بچت شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 🆔@goosheye_oshagh