✍انس و الفت عجیب شهید عبدالمهدی مغفوری و شهید علی اکبر بختیاری مقدم... 🔹عبدالمهدی و علی اکبر بختیاری هر دو بچّه ی سرآسیاب فرسنگی بودند هر دو کودکی را در سختی گذرانده و با هم درس خوانده بودند بین این دو دوست انس و الفت عجیبی برقرار بود. 🔸تیر ماه گرم سال ۶۵ عبدالمهدی اهواز بود که علی اکبر در ایلام مجروح شد و او را برای درمان به بیمارستان نمازی شیراز فرستادند ولی در شیراز منافقان او را به شهادت رساندند. 🔹دهم مرداد ۱۳۶۵ عبدالمهدی زنگ زد و گفت که در مسیر برگشت است شب از نیمه گذشته بود که رسید. 🔸از فرط ناراحتی رنگش پریده بود پرسیدم طوری شده گفت اکبر شهید شد... 🔹در ذهنم این شعر مرور شد رفیقان می روند نوبت به نوبت گریه افتاد خواستم شانه هایم پناه دل تنگی هایش باشد نشد. 🔸قرار بود عبدالمهدی خبر شهادت اکبر را به خانواده اش بدهد بعد از نماز صبح راه افتادیم و به منزل شهید بختیاری رفتیم. 🔹خبر شهادت علی اکبر را به خانواده اش داد کلامش چنان آرامشی در دل همسر شهید ایجاد کرد که اضطراب مرا برای بی تابی او از بین برد. 🔸شایان ذکر است مزار مطهر دو شهید گرانقدر عبدالمهدی مغفوری و شهید علی اکبر بختیاری مقدم در گلزار شهدای کرمان در نزدیکی یکدیگر قرار دارد. 💢منبع کتاب به رنگ خدا فصل شانزدهم صفحه ۱۵۱ شهید علی اکبر بختیاری راوی همسر شهید عبدالمهدی مغفوری... https://eitaa.com/gordanshidhadi