.
#دفن_شبانه_و_مخفیانه
زينب عليهاالسلام به دنبال جنازه آن مسافر ملكوتي از چشمانش كه هيچوقت بعد از آن نخشكيد آب ميپاشد و خطاب به چشمه جوشان چشمش كه راه آخرين ديدار را ميبست ميگويد:
بر سر دوش جسم بي جاني
حمل ميشد به نقطهاي مرموز
◼️
جنازه زهرا از جلو هر در و ديواري كه ميگذشت سلامهاي آخرين وداع به گوشش ميخورد، بر خلاف خانه غمين فاطمه، قسمتي از خاك مدينه با سرور و شادماني انتظار مقدم گرانبهايي را ميكشد كه در درياي نبوت و در صدف عصمت پرورده شده است.
◼️
علي عليه السلام پيكر پاك تنها ياورش را تا دروازه بهشت بدرقه نموده، روي قبر زهرا نشسته با دل پرسوز و گدازش سخن ميگويد، درود بر تو اي رسول خدا، از من و از دخترت كه در جوارت فرود آمد و زود به تو پيوست. يا رسول الله، شكيبائيم از دوري برگزيدهات كم شد و تاب و توانم از دست برفت، اين مصيبت آن چنان برايم سنگين است كه از اين پس ديگر هرگز اندوهم را پاياني نبوده و شبهايم همواره به بيداري خواهد گذشت، يا رسول الله، اينك دخت دلبندت را به تو باز ميسپارم، اين امانت را بازگير كه لختي نخواهد گذشت كه دخت والا تبارت از امتت به تو خواهد گفت.
◼️مدينه در دل شب فرو رفته است و مسلمانان بيدرد همه خفتهاند و سكوت مرموز شب همچنان گوش به گفتگوي علي عليه السلام دارد كه خطاب به فاطمه عليهاالسلام ميفرمايد:
نفْسي علَي زَفَراتِها مَحبوسةٌ يا لَيْتَها خَرَجَتْ مع الزَفَراتِ
لا خيرَ بَعدَكِ في الحياةِ و اِنَّما اَبْكي مَخافَةَ اَنْ تَطولَ حَياتي
◼️
«جان من در پشت نفَسهايش محبوس ميباشد و اي كاش اين جان دردمند همراه با نفَسهايش از سينه بيرون ميرفت»
زهرا جان، اي نمونه كامل انسانيت، اي ياور علي
زهراجان، درست است كه از كنار من و از چشم من دور شدهاي اما هرگز از دل من بيرون نخواهي شد، رفتن تو از كنار علي، رفتن از ديده است نه از دل، علي عليه السلام براي عمل نمودن به وصيت زهرا هم كه شده مجبور است براي تسلي كودكان يتيم فاطمه از كنار مزار او به خانه غمكده خويش بازگردد، خطاب به زهرا دردمندانه ميگويد:
زهرا جان من از كنار مزار تو اگر ميروم نه بدين علت است كه از جوار تو سير شده باشم، اگر هم در كنار مزارت مسكن گزينم نه بدان نظر است كه شكيبائي را از دست دادهام و به وعدهاي كه خدا به شكيبايان در برابر مصيبت داده است بياعتنا باشم، بر تو و پدر بزرگوارت درود باد.
علي كه جان كندن برايش از دل كندن از قبر فاطمه آسانتر است اولين بار بدون بدرقه فاطمه از كنار او جدا شده رو به سوي خانهاي دارد كه اولين بار است زهرا به استقبالش نخواهد آمد، علي عليه السلام با قلبي داغدار به خانه بدون فاطمه كه ماتمكدهاي بيش نيست باز ميگردد، همان خانهاي كه هر موقع با كوهي از غم و اندوه به آنجا باز ميگشت غمهايش در مقابل گرمي آفتاب محبتهاي زهرا آب ميشد، خانه سراپا خاطرات حق طلبي و درد و رنج زهرا است. آه و ناله هر شب فاطمه مظلوم كه بهترين لالائي اطمينان وجود مادر براي كودكانش بود امشب به گوش نميرسد، علي يتيمان خسته و عزادار زهرا عليهاالسلام را خوابانيد، مولا كه سخت تنها مانده است هم در شهر و هم در خانه بي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلّم و زهرا، دوباره از سرِ درد برگشته كنار قبر فاطمه با دريائي از غم نشسته است. شب خاموش و غمگين گوش به زمزمههاي دردآلود علي عليه السلام دارد.
رگبار سرشك از چشمان حق بينش بر خاك نهال تازه غرس كردهاش ميبارد و ميگويد فاطمه جان بر مرگ جانگداز تو نميگريم، گريه من از بيم آن است كه مبادا پس از تو زندگي طولاني گردد.
زهرا راحت شد، آنچه معلوم است رنج علي عليه السلام است در فقدان فاطمه و درد محبانش در طول تاريخ كه رگبار سرشكي بر پهناي گونه تاريخ گريستهاند، ولي هنوز نميدانند بدن يگانه دختر پيامبرشان را كدام قسمت از خاك يثرب در برگرفته است و در سوگ او بر پاي كدام نهال، سرشك غم ببارند.
درود و سلام بر تو و بر روزي كه ولادت يافتي
و سلام و درود بر تو و روزهاي حزن افزايت
و درود بر تو و بر روز رحلت مظلومانه و قبر نامعلومت
فاطمه عليهاالسلام در آخرين لحظات حياتش ديده بر چهره مظلوم و غمگين علي عليه السلام دوخته بود و نگاهش گوياي اين واقعيت بود كه پس از مرگش تمام چاهها از شنيدن آواي مظلوميت علي عليه السلام عاجز خواهند بود و اين مجاهد بزرگ اسلام به شدت تنها خواهد ماند.
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام در وصيت به حضرت علي (ع ):
مرا شبانه غسل بده، شبانه كفن كن و به خاك بسپار، دلم ميخواهد قبرم گمنام باشد و كسي آن را نشناسند.
.