گل وکیک اوردم بالا نیشم بسته نمیشد هنوز بعد 13سال ذره ای ازعشقم بهش کم نشده بود کفشامو دراوردم تاصدانپیچه ،هرچی نزدیکتر میشدم صدا واضحتر میشد صدا برام اشنابود کم کم نیشم بسته شد صدای عارفه بود جاری بزرگم قلبم داشت ازسینه میزد بیرون هزارتا فکر اومد توسرم گوشامو تیز کردم که بشنوم ،حس شیشمم چیزای خوبی وبهم نمیگفت.. حسین وسط حرف عارفه پریدو گفت:عارفه بس کن فکر کردی برامن راحته توهمش به فکر خودت هستی.!!! منم دارم عذاب میکشم،15ساله یه شب راحت ندارم ... عارفه باگریه گفت:همش حرف میزنی وعده وعید الکی میدید خسته شدم ازاین بلاتکلیفی هرچی عشق داشتم پات ریختم ولی توچی هنوزکنار زنتی من الان دوساله نمیذارم سهیل به من دست بزنه چون فقط توفکر وذکرمیـ...... ادامه دارد https://eitaa.com/joinchat/3109224563Cf60960028c