تو گوشش گفتم: قبل این‌که بخونی مهریه‌ات‌و معین کن. به سمت چپ سینه‌ام اشاره کرد: دلت! ابروهام رفت فرق سرم: دلم؟! _آره... قول بده این‌بار دلت واقعاً باهام باشه. به دلهره‌اش لبخند زدم. پلکام‌و بستم: اگه پای دلم میون نبود که... نفسم‌و آزاد کردم. نفس بلندی کشید: باز عطرت! سرش‌و به چپ و راست تکون داد. لب زد: بخون! امون نداد جمله‌‌م تموم بشه، قبلتُ رو گفت... خندم گرفت. سرش رو پایین انداخت. بغل گوشش گفتم: مبارکه! چونش‌و بالا گرفتم. ماهی عسلی چشماش افتاد تو دریای سیاه نگام: یخ کردی؟! چشماش خیس بود. قلبم مچاله شد: گریه می‌کنی! دستام دور شونه‌اش پیچید: گریه‌ات از دوست داشتنه؟ داری می‌لرزی قربونت بشم! https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4