❌ ماجرای دیدار شبانه برادرم😳 برادرم هر شب که ما می‌خوابیدیم بعد از دو سه ساعت بلند میشد و می‌رفت به انباری خونه و بعد از یک ساعت با گریه بر میگشت سر جاش و میخوابید ، یک شب که حواسش نبود دنبالش کردم و دم در انباری فالگوش وایسادم که ناگهان نور عجیبی همه انباری رو فرا گرفت و یکدفعه دیدم که بردارم ...😳😨👇🏻🔥 https://eitaa.com/joinchat/3930128728Cc8e23b2138 👆🏼جذاب ترین ماجرای واقعی ای که تو عمرم خوندمش 🔥❌