📎🔹 دل‌نوشته یک معلم بچه‌ها منتظر بودند بگویند و بگویم 🔸 سیّده زهرا صدر مدتهاست می‌خواهم بنویسم اما دست و دلم به نوشتن دیده‌های این روزها نمی‌رود. اما... دو هفته است از شروع سال جدید می‌گذرد و من به عنوان معلمی که معلمی را عاشقانه زندگی می‌کند امسال را نیز مثل هر سال با هزار امید و آرزو برای دیدن شاگردان پر از انگیزه‌ام و برای یاد دادن و یاد گرفتن از آنها آماده رفتن بر سر کلاس درس می‌شدم اما امسال متفاوت از مهرهای سال‌های قبل‌، بویی از مهر و شادی و نشاط روزهای اول مدرسه نیست! صدای غالب این روزهای مدرسه كه دائم و مداوم به گوش می‌رسد بوق‌های ممتد و شعارهای فراوانی است که نمی‌گذارد کلاس‌ها در امنیت و آرامش برگزار شود. شروع سال را با اعتراضات و ناراحتی‌ها و بغض‌های شاگردانم شروع کردم. آنان که مرا تنها نماینده حاکمیت در مدرسه می‌دانند! منتظرند تا از راه برسم و بگویند و‌ بگویند و... و من نيز به مدد الهى این وظیفه سنگین را برعهده مي‌گیرم و سعی می‌کنم، صبورانه پای حرفهایشان بنشینم و ابتدا بشنوم و بشنوم...تا سبک شوند و در مرحله بعد از آنها بخواهم راهکار دهند و آنها را دغدغه‌مند، در اصلاح وضعیت موجود سهیم کنم و کرسی آزاد‌اندیشی و انتقاد سازنده را از کلاس‌های خودم و در حد توان و ظرفیت آغاز کنم. می‌خواهم قدمی‌، برای شروعی نو و برای اصلاح برخی از روش‌های کهنه گذشته بردارم. هنوز یک درس کتاب را هم دراین مدت به اتمام نرسانده‌ایم! اما گویا خدا کلاس‌های درس امسال مرا به گونه‌ای دیگر رقم زده و وظیفه اصلی‌ام بیان چیزهایی مهم‌تر و ضروری‌تر از کتاب درسی شده است. باید در کلاس‌های درس آغازگر «جهاد تبیین باشیم.».. ادامه مطلب👇 https://kayhan.ir/fa/news/250932 🔻نشانی ما در پیام‌رسان‌های سروش، آی‌گپ، ایتا @kayhannewspaper