⭕️ معضلِ انتقادِ احمقانه!
غالباً حقیقت از هیاهو کردن دور است اما در طرف مقابل؛ چرندیات همیشه درحال جدال، فریاد، حواشی ساختن و داد و بیداد کردن میباشند. در مسئله نقد، برخی از افراد منتقد نیستند بلکه بیشتر بیمارند و اعتیاد به نقد دارند. به عبارتی دیگر نقد برای آنها صرفاً ابزاریست جهت خالی کردن عقدهها و کینههای درونی خود، که اساسا هیچ فرقی برای آنها ندارد نقد آنها معقول و بجا باشد یا نامعقول و نابجا؛ اما این چه ربطی به پر هیاهو بودن چرندیات و کم هیاهو بودن حقیقت دارد؟!
هیاهوی چرندگوها حقیقت را به حاشیه میبرد!
منتقدی را تصور کنید که دلسوزانه و کاملا علمی درحال نقد موضوع یا موضوعاتی از زبان یک فرد است؛ حال در این بین مُشتی چرندگو در قامت نقد مهملاتی را بر علیه فرد نقد شده به اسم نقد منتشر میکنند. مهملاتی جذاب، ساختارشکن، غیرعلمی و اساسا تخریب آمیز. لازم نیست حتی اشاره کنم که کدام نقد در سناریوی فوق بیشتر دیده و شنیده میشود... و اینجاست که نبرد و هیاهو آغاز میشود! طرفدارانِ منتقدانِ چرندگو به جان طرفداران فرد نقد شده میوفتند و بالعکس؛ هرکدام از آنها سعی دارند از این مناقشه به هر قیمتی سالم بیرون بیایند!
❌ اما در همین هنگام...
منتقدِ دلسوز ابتدای قصهی ما
اگر از فرد مورد انتقاد خودش در برابر چرندگوها دفاع کند متهم میشود و اگر به نقدهای علمی خودش بپردازد بازهم متهم میشود. در کل منتقد حقیقتگو از این سر و آن سر هیاهو متهم میشود و اینجاست که حقیقت در هیاهوها گُم میشود و کمتر از دیگر زمانها شنیده خواهد شد!
این است معضل انتقادِ احمقانه...
✍🏻 نویسنده گمنام
🇵🇸
@Growing_iir