اما در بهمن ۹۷ بناست جشن «تثبیت انقلاب» گرفته شود. انقلاب تثبیت شد. پس باید جشن «ثَبِّت قُلوبنا علی دینِک» گرفته شود. امام می گفت «حفظ انقلاب» دشوارتر از اصل انقلاب است. در پیمودن مراحل سلوک به سمت خدا، بعد از تثبیت هر قدم، نوبت برداشتن گام بعدی است و بعد از هر قدمی که برداشته می شود، نوبت تثبیت آن است. امروز بعد از تثبیت انقلاب، نوبت بُروز قیامی دیگر است. معنای حفظ انقلاب، شروع دوباره و برداشتن گام بعدی است؛ انقلابی بعد از انقلاب، انقلابی از درون انقلاب، نورٌ علی نور؛ انقلابی که نظام اسلامی را به هم نمی زند بلکه آن را حقیقتی مقدس و سازگار با خود می داند. این انقلاب، از درون نظام می گذرد و به فکر تغییر رفتارها و دیدگاه های مدیران و مجریان و نقش آفرینان است. این انقلاب، در اراده ی عمومی مردم رخ می دهد؛ همان اراده ای که اساس همه ی حرکت ها و موتور اصلی رشد و پیشرفت کشور است. با این حساب اگر بناست فردایی را آغاز کنیم و آینده ای بُروز کند و قدم جدیدی برداریم، باید به حقیقت آینده خیره شویم؛ حقیقتی که در متن مردم حضور دارد. آینده آنجا که وجود واقعی پیدا می کند، خود را در نسل جوان نشان می دهد. گام دوم انقلاب: بُروز قیام بر بستر استقامت امروز روز بُروز جوان تربیت شده ی انقلاب است. انقلاب در تربیت یک نسل هر چه کرده، حالا بناست محصول کارش را به تماشا بنشیند و تماشای محصول یعنی سپردن مسئولیت و کار به دست آن نسل؛ نسلی که با انقلاب تربیت شده است. این نسل جوان ویژگی هایی دارد اما همه ی ویژگی های او را در همین دو کلمه می توان خلاصه کرد: «انقلاب» و «جوان». بُروز دیگرباره ی انقلاب یعنی زمانه ی بُروز استقامت؛ «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»[1] که با صوت پُرآرزوی پیامبر صلی الله علیه وآله آمیخته و به گوش تاریخ می رسد، آنگاه که فرمود «شَیَّبَتنی سورَةُ هودٍ لِمَکانِ هذِهِ الآیَةِ».[2] حضرت امام، انقلاب را به «قیام لله» معنا می کرد. او می گفت این حقیقتِ یقظه است که اولین مراحل منازل عرفانی است؛ از همین جا حقیقت بیداری اسلامی را معرفی کرد. با این حساب، قیام اولاً یک تحول درونی است که در یک امت اتفاق می افتد. اولین بُروز جدی قیام لله نیز یک واقعه ی کلان توحیدی است. این واقعه ی توحیدی همان است که به قول رهبر انقلاب، «نفی عبودیت غیر خدا» روح آن است. اینجاست که کشوری که قیام می کند، با طاغوت درگیر می شود؛ استبداد را خراب می کند و روی پای خود می ایستد و به چیزی جز مقاصد «الله» فکر نمی کند. و مقاصدِ الله یعنی آرمان های انقلابی. حفظ قیام یا همان استقامت، منشأ قدرت است؛ که خداوند فرموده «اَلَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ أَلّا تَخافوا وَ لا تَحزَنوا وَ أَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ»[3] ملائکه، مظهر قدرت و قوای این عالم هستند؛ اگر امتی استقامت ورزید، قدرت او بُروز می کند؛ قدرتش در جهان خود را نشان می دهد. حالا دیگر اندازه ها و قواره ی مبارزه ی او تغییر می کند و تمام قدرت های شیطانی عالم برای از بین بردن او دست به کار می شوند. حالا مهم ترین ویژگی پیام الهی که قوای روحانی عالم به او می گویند این است که «أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا» یعنی امید داشته باش و نترس. نه ناامید باش و نه خوف کن. بلکه ای امتِ استقامت کرده! مهیای یک گام جدید و رو به جلو باشید: «وَ أَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتی کُنتُم توعَدونَ». بله، دوران و زمان بشارت نیز فرامی رسد. بُروز قیام بر بستر استقامت، یعنی برداشتن گام دوم انقلاب؛ و این نیاز به جوانان دارد چون جوانان به قول امام به ملکوت نزدیک ترند. جوانان نفوس مستعدتری برای قیام دارند. اساساً اگر می خواهید درباره ی انقلاب سخن بگویید، با جوانان سخن بگویید. جوان آرمان ها را سریع تر می فهمد؛ او به آرمان ها نزدیک تر است. سخن گفتن رهبر با جوانان یعنی دوران بُروز دوباره ی آرمان ها فرارسیده است؛ اما خوب توجه کنید که این بار بناست آرمان ها در بستری از انقلاب چهل ساله، دوباره بُروز کنند و این تجلی انقلاب با انقلاب ۵۷ تفاوت های جدی خواهد داشت. انقلابِ مجدد در بستر تثبیت انقلاب، با انقلاب در بستر فرهنگ غیرانقلابی فرق می کند؛ آن انقلاب اولاً بنای تغییرات در ساختار، نظام و شالوده ی کلان را داشت؛ این انقلاب اما ساختارهای مقدس شکل گرفته را به رسمیت می شناسد و بنای تغییر ساختارهای میانی را دارد. آن انقلاب، سطحی از فهم نسبت به شعارها و تمایلی فطری به آرمان ها داشت و البته پُر از شور بود؛ این انقلاب اما عمیق تر به شعارها اندیشیده، آرمان ها را در بستر تجربه آزموده و تلاش می کند تا آن ها را در بستر واقعیت محقق کند. آن انقلاب سطح مبارزه اش محدود به یک دولت بود و به مرور در حال کشف مبارزه ی جهانی؛ این انقلاب اما در زمانه ی بُروز مبارزه ی جهانی است؛ مبارزه ای ک