خطبه معاویه بن یزید به گزارش یعقوبی
«پس از حمد و ثنای خداوند،ای مردم، ما بهوسیله شما امتحان شدیم و شما بهوسیله ما، و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی میکنید بیخبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایستهتر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیمبران، جد من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که میدانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید، تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. سپس پدرم را عهدهدار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمیرفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد. لیکن آرزو به دستش نیامد و اجل دست او را کوتاه ساخت، نیرومندی او به انجام رسید و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. سپس گریه کرد و گفت: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بدمردن و برسوایی بازگشتن او را میدانیم، چه او عترت پیامبر را کشت و حرمت را از میان برد و کعبه را سوزانید و من آن نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیتهای شما را تحمل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنیا غنیمت است، ما بهرهای از آن بردیم، و اگر هم خسارت است آل ابو سفیان را هم انچه از آن بدست آوردهاند، بس است»
تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴
جالب است که همسر و فرزند یزید، از مخالفان اقدام یزید بودند و این چنین پیام عاشورا گسترش یافت.