🔻بیانات حجت الاسلام والمسلمین قاسم خانی امام جمعه شهرستان خوی در خطبه دوم آیین عبادی سیاسی نماز جمعه خوی[ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ]: ( بخش سوم ) النَّطْعَ وَ السَّيْفَ،‌نطع آن چرمي را كه مي گفتند که جلاد می‌خواست سر یك نفر را بزند زير او پهن مي‌كردند گفت نطع را بيار ،‌سيف هم بيار شمشيررا بیار. ثُمَّ أَمَرَ بِي فَكُتِّفْتُ به من امركرد كه كتفهايم را بستند وَ شُدَّ رَأْسِي و سرم را هم محکم بستند لِيَضْرِبَ عُنُقِي تاگردن من را بزند به او گفتم فَقُلْتُ أَيُّهَا الْأَمِيرُ لَمْ تَظْفَرْ بِي عَنْوَةً تو كه با خشم و زور بر من راه نيافتي خودم آمدم خلوتي كن پیامی دارم اطرافیان رو فرستاد رفتند یک کلمه گفتم: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصادق به تو سلام رساند وَ يَقُولُ لَكَ قَدْ آجَرْتُ عَلَيْكَ مَوْلَاكَ- رُفَيْداً فَلَا تَهِجْهُ بِسُوءٍ من پناهش دادم به او آسيب نرسان اين حاكم مرواني تا اسم صادق را شنيد گفت تو را به خدا قسم امام صادق اين پيام را به من داد؟ او براي من سلام رساند؟ گفتم بله سه بار جواب سلام را داد بعد گفت كه دستانم را باز کردند گفت من به اين مقدار هم راضي نمي‌شوم گفت فَنَاوَلَنِي خَاتَمَهُ انگشتر و خاتَم مُهرش را داد به من. گفت أُمُورِي فِي يَدِكَ امور من به دست توست فَدَبِّرْ فِيهَا مَا شِئْتَ. ديگه شد رئيس دفتر و مسئول وزير اين حاكم. ما هم عرض مي كنيم به امام صادق عليه السلام ائمه ما پناه هستند. آقاجان ما را هم پناه بده، به امام زمان هم عرض مي كنيم يا بقية الله ما را هم پناه بده آقا. 🔹یک جمله هم روضه بخوانم در كافي شريف دارد منصور دوانيقي دستور داد به حاكم مكه و مدينه أن أَحْرِقْ‏ عَلَى‏ جَعْفَرِ خانه حضرت امام صادق را به آتش بكش أَحْرِقْ‏ عَلَى‏ جَعْفَرِ بْنِ‏ مُحَمَّدٍ دَارَهُ‏ اين خبيث هم آتش را انداخت در خانه امام صادق فَأَلْقَى النَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ خانه‌ي امام صادق آتش گرفت فَأَخَذَتِ النَّارُ فِي الْبَابِ وَ الدِّهْلِيزِ درب خانه آتش گرفت راهرو آتش گرفت يا بقيه الله ‌آجرك الله آقا. نمي‌دانم الان با اين جمله شما به كجا منتقل شدي؟ احتمالاً به درب خانه‌ي مادر منتقل شدي خود امام صادق عليه السلام فرمودند: ذلك الحطب عندنا آن هيزمي كه درب خانه وحی را با آن آتش زدند نزد ماست نتوارث هر امامي به امام بعدي آن را به ارث مي‌رساند يا امام زمان گويا الان آن هيزم در محضر شماست آقا جان هر روز به ياد خانه‌ي مادر مي‌افتيد. ولي يك انتقال ديگر كربلاست راوي مي گويد خیمه ها را که آتش زدند ديدم خانمي با هيبت حيدرانه مي‌رود داخل خیمه و بر مي گردد گفتم خانم شما چرا فرار نمي كني؟ فرمود: ان لنا علیا فی الفسطاط. ما يك علي امام مريض الاحوالی داريم درخيمه، جان امامم را بايد حفظ كنم. 📌پایان 💠 🆔 @h_ghasemkhani_ir 🌐 https://www.h-ghasemkhani.ir