با جناب شکوهی نیا تا در خروجی مجموعه سرچشمه همراه شدم. بدرقهاش میکردم.
پیرمردی در راهرو راه میرفت و زمزمه میکرد. کلاهی سبز بر سر داشت و چهرهای آرام و نورانی داشت. سعی کردم به خاطر بیاورمش. دیروز او را تولید کننده زعفران از زیرکوه خراسان جنوبی معرفی کرده بودند.
جلو آمد و چند بیت از شعری که مشغول سرودنش بود برایم خواند.
خدا پیرمرد را حفظ کند. انصافا هم زیبا بود و هم فهم درستی از جبهه فعالان اقتصاد مردمی ارائه کرده بود. از فهم و طبعش به وجد آمدم.
گفتم هر زمان که سرودنش تمام شد به من اعلام کند تا اجرایش را در سین برنامه بگنجانم.
🌱شروع کنیم، به نام خدا سخن آغاز
همان یگانه اُمید و کریمِ بنده نواز
🌱سلام من به همه جمع، جمع فعالان
ز مس،گلاب و طیور و عسل و زعفران
🌱ندا رسیده ز آقا که جبهه ای تولید
بدان که امر ولی است و دور از تردید
🌱بیا به جبهه ی امروز و دِین ادا بنما
برای امر فرج دست بر دعا بنما
🌱بیا به جبهه تولید و جمع فعّالان
نموده کوته از این عرصه پای دلالان
🌱بیا که فصل جهاد است و سهم ما تولید
مقدس است و عبادت رسیده است نوید
🌱بگیر دست ضعیفان به عرصه تولید
یقین بدان که تو را خیر و برکت است و اُمید
🌱کنون که پا به رکابیم و جمع رزمنده
بکوش لحظه پیکار،عدو است شرمنده
🌱بیا که همره این جمع باصفا بشویم
رقابت است مخرّب، رفیق پا بشویم
🌱درود من به کسانی که از برای خدا
نموده اند چنین بزم و محفلی بر پا
🌱پیام عارف محزون به جمعتان اینست
که دست دوست گرفتن چقدر شیرین است.
#آقا_سید_مهدی_نبوی_آبیز
⚜️
@h_moalla ⚜️