🏴 ورود کاروان امام حسین (ع) به کربلا ◼️ کاروانِ کوچک حسین (علیه السلام) به دنبال سرنوشتی محتوم، قدم به راه می نهد. خطی از غبار، دامان صحرا را می شکافد، و شیهه ی اسبان، در هُرم دشت، ته نشین می شود. ◼️ تاچشم کار می کند دشتِ عریان است و بوته های خار. آسمانِ خاکستری با چشمانی به وسعت افق، مبهوت ایستاده است و خیره خیره نگاه می کند. ◼️ خدایا! چه سری در این سفر نهفته است؟ کاروانی غریب، صحرایی سوزان، خورشیدی شعله ریز و مقصدی ناپدید! آه، ای عشق! چه سودایی در سر تو است؟ و چه التهابی که در رگ ها بر نمی انگیزی؟! ◼️ اینک، کاروان به منزلگاه ثعلبیه رسیده است؛ خسته و توان از کف داده. مَشک های آب، لبان تشنگان را با بوسه هایی خنک، سیراب می کنند و اسبانِ خسته، سُمکوب و عصبانی، شیهه می کشند... 📎 📎 📎 @banketolidat @haamsafar