فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبها که سر به سردی این خاک می نهم کو دست مهربان نوازشگری که نیست تشخیص چشمهای تو در این شب کبود می خواست روشنایی چشم تری که نیست دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت: حالا شدی شبیه همان مادری که نیست حتی صبور قافله بی صبر می شود با خاطرات خسته ترین دختری که نیست...❤️‍🩹✨ 🖤@hadiidelha | هادی دلها