. 🔸دوست و دشمن او را می‌ستودند! ✍️ اگر چه بسيار جوان بود، ولى به دليل موقعيت بلند علمى و اخلاقى، به ويژه رهبرى شيعيان و اعتقاد بى‌شائبه آنان به امام و احترام بى‌چون و چراى مردم از وى، شهرت فراوانى پيدا كرده بود. 🔻بخشی از روايتى طولانی که حاكى از اهميّت و عظمت موقعيت روزافزون امام در سامراست: ☆ احمد بن عبيد الله بن خاقان‌ (پسر وزير معتمد عباسى):... روزى پدرم براى ديدار با مردم نشسته بود. يكى از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بيرون در ايستاده‌ است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهيد و آن حضرت وارد شد ... ▫️ وقتى پدرم او را ديد چند قدم به سوى او رفت، كارى كه نديده بودم با كسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد. وقتى به او نزديك شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پيشانى او را بوسيد. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با كنيه- كه حاكى از احترام او بود- مورد خطاب قرار مى‌داد و مرتب مى‌گفت: پدر و مادرم فدايت ... ▫️ شب هنگام نزد پدرم رفتم ... و از وى پرسيدم: پدر! آن شخص كه امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه كسى بود كه حتى پدر و مادرت را فداى او مى‌كردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضيان بود؛ آنگاه ساكت شد. چند لحظه بعد سكوتش را شكست و ادامه داد: ▫️ فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بيرون رود، در ميان بنى هاشم، جز او كسى شايستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صيانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نيكو سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را ديده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نيكوكار و فاضل. ❖ با شنيدن اين سخنان آتش خشم سر تا سر وجودم را فرا گرفت. در عين حال حس كنجكاويم براى شناختن او برانگيخته شد. از هر كس از بنى هاشم، منشيان، قضات، فقها، حتى مردم عادى كه درباره‌اش سؤال مى‌كردم او را در نزد آنان در نهايت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر ساير افراد اهل بيت مى‌يافتم. همه مى‌گفتند: او امام رافضيان است. 🚩 از آن پس اهميت وى پيش من رو به فزونى گذاشت؛ زيرا دوست و دشمن او را به نيكى مى‌ستودند. 📚 رسول جعفريان، حيات فكرى و سياسى ائمه ص ۵۴۰ @hadithnet | معارف حدیث http://hadith.net/post/66716/