. ⩴ من با على عليه‌السلام انصاف نورزيدم! ⩴ 🗯مروج الذهب: عَدى بن حاتم طايى بر معاويه وارد شد. معاويه به او گفت: طَرَف هايت (يعنى فرزندانت: طَريف و طارف و طرفه) را چه كردى؟ گفت: همراه على عليه السلام كشته شدند. گفت: على با تو انصاف نورزيد. فرزندانت را به كشتن داد و فرزندان خود را نگاه داشت! ⩮ عدى گفت: من با على عليه السلام انصاف نورزيدم؛ چون او كشته شد و من پس از او ماندم . معاويه گفت: آگاه باش كه يك قطره از خون عثمان باقى مانده كه جز خون بزرگى از بزرگان يمن،(۱) آن را نمى‌زدايد. ⩮ عدى گفت: سوگند به خدا، قلب‌هايمان كه با آن تو را دشمن مى‌داشتيم، هنوز در سينه‌هايمان است و شمشيرهايمان كه با آنها با تو جنگيديم، بر دوشمان است. اگر به اندازه نيم وجبْ عليه ما به نيرنگْ نزديك شوى، به اندازه يك وجب به شر عليه تو پيش خواهيم آمد. بريده شدن گلو و خِرخِر كردنِ [ گلوى بُريده‌مان ]در هنگام مرگ، براى ما از شنيدن بدگويى نسبت به على، آسان‌تر است. معاويه گفت: اين سخنان، حكمت است. آنها را بنويسيد. و به عدى رو كرد و با او مشغول صحبت شد، گويى كه اصلاً چيزى به او نگفته (و تهديدى نكرده) بود. ا - - - - - ۱) قبيله طَى، از اعراب يَمَنى به شمار مى‌روند و اين جمله معاويه، تهديدى براى عَدى است. ◌ مروج الذهب: ج۳ ص۱۳ 📗دانشنامه امیرالمومنین علیه‌السلام، ج۸ ص۳۹۸ @hadithnet | معارف حدیث