حسین‌ابن‌علی (ع) در عاشورا تابلوی کاملی از انسان ارائه داد. شهدای کربلا انسان‌اند. ریشه‌ی آنچه می‌کنند در انسانیتشان نهفته است. اشقیاء کربلا هم انسان‌اند. ریشه‌ی آن شرارتی را هم که می‌کنند در خلقت آن‌ها است. جهل و عقل؛ آنچه اشقیاء کربلا انجام دادند همه‌ی جهل نبود. جهل دایره‌اش وسیع‌تر است. آنچه را هم که شهدای کربلا نشان دادند همه‌ فطرت انسانی نبود. قسمت از این فطرت انسانی بود. پس در حقیقت مجموعه‌ی اشقیاء و شهدا تابلوی انسان‌اند. همان چیزی که اشقیای کربلا با آن تحریک می‌شدند که شرارت‌هایشان را انجام بدهند در من و جنابعالی هم هست؛ که آن، جهلمان است؛ و همان چیزی که از شهدای کربلا را در آن ایثارگری‌ها موفق کرد نور آنها بود. فطرت آنها بود. این در ما هم هست؛ یعنی انسان هم حاوی اشقیاء کربلا است و هم حاوی شهدای کربلا است. پس بحث کربلا بحث انسان مطرح است. نه اینکه یک قصه‌ای و یک تاریخی در گذشته. قصه‌ی همین‌الان و همین ساعت ما است؛ یعنی کربلا در وجود ما است. جنگ عاشورا از درون ما به بیرون سرزده. آنچه در درون انسان‌ها بود در جریان کربلا رونمایی شد. عاشورا روز رو نمایی عقل و جهل انسان است. این مقدماتی هم که پیش آمد تا حضرت بچه‌ها و خانواده‌اش را بیاورد، برای این است که اشقیاء فرصتی داشته باشند که جهل خودشون را کامل ارائه بدهند نه ناقص و این مشکلات و دشواری‌ها که برای شهدای کربلا پیش آمد برای این بود که شهدای کربلا نور خودشان، باطن خودشان، عقل خودشان، معرفت خودشان را بروز بدهند؛ نه ناقص. ببینید حضرت چه جور کار کرده است؛ یعنی علت این که جهل با تمام وجود وارد شده است در صحنه‌ی کربلا این است که عقل با تمام وجود وارد صحنه شده است. ببینید من مثال ساده ای برایتان بزنم. تیم فوتبال پیروزی و استقلال یک روزی که مثلا می‌خواهند یا این برنده نهایی لیگ باشد یا آن برنده، هر کدام با تمام وجود می‌آیند. چون یکی با تمام وجود میآید آن دیگری نمی تواند با تمام وجود نیاید.