شب جمعه شده و باز دِلَم رفت حرَم دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد مادرت روضه گرفته است برایَت آقا زیر لب زِمزِمه ی وای حسینم دارد بیرق روضه عَیان است زِ روی گُنبد مجلسِ روضه همانجاست که پَرچَم دارد گر‌یه ی مادرتان عرش خدا را لَرزاند روضه ی " آه بُنَیَّ " چِقَدَر غَم دارد