زاهدی گفت : روزی به قبرستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم پرسیدمش این جا چه میکنی؟ گفت : با مردمانی همنشینی همی کنم که آزارم نمی‌دهند اگر از عقبی غافل شوم یاد آوریم میکنند و اگر غایب شوم غیبتم نمیکنند.🤍🪴