فرموده بودید از خاطراتتون با حاج اصغر بگید:
اولا بگم ایکاش رفتن ما هم مثل رفتن حاج اصغر باشه که هیچ کس جز خوبی از ما بیاد نداشته باشه. حاج اصغر انقدر اخلاق حسنه داشت که یقین دارم کسی حتی اگر روزها هم فکر کنه نمی تونه یک رفتار منفی ازش بخاطر بیاره.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
من افتخار دارم که از سال 67 یا 68 همکار و نیروی تحت امر ایشان بودم.
از پادگان خاتم الانبیا و از اموزشگاه مخابرات الکترونیک تا پادگان خاتم الاوصیا تا پادگان شهید مدرس و اموزشگاه مهندسی، تا عضویت در هیئت مدیره تعاونی ایثارگران رجاءفتح که فقط به عشق و اتکای همراهی ایشان در پروژه راهسازی و... کار می کردیم. و بعد از آن وقتی که به عنوان مدیر ساخت و ساز پادگان فنی مهندسی برگزیده شدند من در رکابش بودم.
شاید الان اگر به هرکس بگید که ایشان به ظاهر و حسب مدرک مهندس نبود ولی بالغ بر بیست نفر مهندس عمران زیر دستش همزمان کار میکردند و اذعان داشتند دارند از حاجی کاریاد میگیرند کمی غیر قابل باور باشه براش. ولی چنین بود و هنوز هم مهندسان تحت امرش که هریک خودشان پیمانکاران ورزیده این مملکت هستند به این موضوع معترف هستند و من شاهد این اعترافم.
در اموزشگاه مهندسی که در اول ادغام دو آموزشگاه مخابرات الکترونیک و مهندسی رزمی با دو طیف مختلف نیروها بعضا بین دو طیف رفتارهای متفاوت دیده می شد حاج اصغر به عنوان رئیس ستاد و بعدا جانشین فرمانده مورد قبول و علاقه و احترام همه بود و فصل الخطاب بود و همه عاشقانه دوستش داشتند. شاهد این مدعا هم بچه های مهندسی و مخابرات در شهرک خاتم هستند.
بیاد دارم که حاج اصغر بعضا صبح قبل از طلوع آفتاب به سر کار می امد و شبها دیروقت به منزل می رفت. یکبار حاجی بدلیل سانحه پایش در گچ بود. سالهای ۷۶ تا ۷۹. روزی دیدم که با یک سنگ ترازو یا چیزی شبیه آن در حال شکستن گچ پا بود. به ایشان گفتم چکار میکنی. شما باید در منزل استراحت کنی. حالا که قبول نمی کنی و در پروژه هستی؛ پس چرا گچ رو می شکنی؟ ایشان گفت این گچ وبال من شده بدون تحرک و بالا پائین رفتن در پروژه کارها خوب پیش نمیره....😳😒😢 گچ را شکست و یا علی گفت و برخاست.
در ایامی که در طالقان پروژه راهسازی داشتیم؛ در هر فرصتی که پیش می آمد و امکان کار و پیشرفت پروژه نبود حاجی در حال خدمت رسانی به خانواده یکی دو شهید روستا بود(البته اجازه اینکار را از مدیریت داشت). معتقد بود هرچقدر برای خانواده شهدا کار کنیم کم کار کرده ایم. الان هم اگر تشریف ببرید روستای سوهان طالقان حتما از قدیمی هاکسی ما و بقیه را بخاطر ندارد ولی حاجی را حتما بیاد دارد.
در روزهایی که از طرف شرکت تعاونی به همراه حاج اصغر به ماموریت اداری میرفتیم مکررا ناهارو شاممان در حد بیسکوئیت و ساندیس بود. معتقد بود حق نداریم به هزینه شرکت تعاونی که پول آن از سفره زن و بچه های اعضای ضعیف تعاونی فراهم شده صرف شکم و خوراک خود کنیم.
من شهادت میدهم که حاج اصغر وارسته و متصف به اخلاق الهی بود. روحش شاد و خدا ما را هدایت کند که او را الگوی خود سازیم
😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
💠خاطرات زیبای آقای شیدایی راد از دوستان حاج اصغر
🔶️ سلامتی و عاقبت بخیری خودشون و خانوادشون صلوات
#جانباز_شهید_حاج_اصغر_عبادی_کیا| عضوشوید 👇
🆔
@hajasghar313