#خاطره
اومده بود مسجد.
فکر کردم استخاره می خواد.
گفت باهاتون حرف دارم.
بوی الکلی که خورده بود و از دهانش خارج می شد بینمی ام را آزرد.
می گفت:
من مستم، مست نیستم من خدا رو دوست دارم امامان را دوست دارم و دخیلی ابالفضل.
متوجه شدم لهجه عراقی دارد. کمی عربی صحبت کردم. داشت از خوشحالی بال می زد. فکر کرده بود که هم زبان پیدا کرده.
می گفت: من مست خدام اما....
هفت ساله گرفتار مشروب شدم خسته شدم نمی دانم چیکار کنم هر بار که ترک کردم باز برگشتم.
👌اگرچه بوی گند می داد ولی بوی ایمان و توبه هم می داد.
قرار شد هر از گاهی بیاد باهاش صحبت کنم. نماز خوندن بلد نیست بهش یاد بدم.
امید دارم نجات پیدا کند.
✍ محمد علی فتحی
🆔
@hajfathi_ir