حکیم خیراندیش (طـب سنـتـی)
مدارکم تو خونه جا مونده بود برگشتم مدارکمو بردارم
انقد دُوییده بودم نفس نفس میزدم همینکه خواستم در اتاق باز کنم صدای همسرم شنیدم که ... 😳 🔞
ادامه داستان واقعی👈 باز شــــــ🔓ــود