💢آخوند کاشی
💠 شیخ حسین روی منبر نشسته بود و با لحنی شمرده شمرده میگفت: خدا نماز آخوند کاشی را از شما جوانان نمیخواهد.
🔸آخوند شصت سال در مدرسه صدر اصفهان، نماز میخواند و توی نمازش به قدری گریه میکرد که بعد نماز باید پیراهن خیسش را عوض میکرد.
🔹نصف شبی یکی از طلبههای مدرسه برای نماز شب بیدار شد و دید که وقتی آخوند کاشی نماز شب میخواند و ذکر میگوید، تمام آجرها، دیوارها، برگها و درختهای مدرسه هم به دنبال او ذکر را تکرار میکنند.
🔸آن طلبه از ترس غش کرد و بیهوش شد.
🔹شیخ حسین کمی جا به جا شد و ادامه داد: جوانها! شما حداقل نمازتان را بیعیب، صحیح و به موقع به جا بیاورید.
📚 استادانصاریان ، نماز الهی و شیطانی ، خلاصهای از صفحه ۲۳ و ۲۹.
📎
#کودک_نوجوان
📎
#داستانک
📎
#سیره_علما
📎
#پند_قند
🇮🇷 كانال حال خوب...👇
https://eitaa.com/halekhoooooooooooooob