آتش گرفته از عطش روز دهم لعل لبم باتشنگی‌هرلحظه من یاد حسین و زینبم یاد رباب و اصغرم رفتم کنار علقمه چشمم‌به‌مشک‌افتاده‌واینگونه‌درتاب‌وتبم