بسم الله الرحمن الرحیم روایت زینبی است که چشم‌به‌راه مانده و زینب‌وار صبوری می‌کند. در این کتاب، سفری به دوران پهلوی داشته و روایت اثرگزاری را از خشونت‌های ساواک را روایت می‌کند. روایت‌های این کتاب، با محوریت زنان صبور و مقاوم ایران روایت می‌شود که دلگرمی‌شان امام رضا علیه‌السلام است و پناهی جز او ندارند. متن روان و بی‌شیله‌پیله، مخاطب را تا انتهای کتاب همراه می‌کند. جایی در کتاب نوشته بود: لب‌های زینب خشک شده بود. نای حرف‌زدن نداشت؛ مثل ماهی‌ای شده بود که از آب بیرون افتاده باشد. چند روز بود که از ناهار و شام خبری نبود. صبح که می‌شد چادرش را روی سرش می‌انداخت و در پی شوهرش خانه‌به‌خانه می‌گشت و پرس‌وجو می‌کرد، کاری که برای یافتن پدرش نکرده بود و نزدیک به سی سال حسرت خورده بود و انتظار کشیده بود‌. نمی‌توانست نا امید از نیامدنشان باشد. قرار لیلی و پدرش سقاخانه صحن اسماعیل طلایی امام رضا علیه‌السلام بود. با محسن هم قرار گذاشته بود که اگر روزی همدیگر را گم کردند، مشهد سقاخانه صحن اسماعیل طلا قرارشان باشد. پدر و مادرش، محسن و حاصل یک عمر زندگی مشترکشان گم شده بودند.. 🌹 با تشکر از خانم؛ «زینب آزاد» برای معرفی این کتاب انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran