بسم الله الرحمن الرحیم
#لیلی_۱۰۰۳ روایت زینبی است که چشمبهراه مانده و زینبوار صبوری میکند.
#زینب_امامی_نیا در این کتاب، سفری به دوران پهلوی داشته و روایت اثرگزاری را از خشونتهای ساواک را روایت میکند.
روایتهای این کتاب، با محوریت زنان صبور و مقاوم ایران روایت میشود که دلگرمیشان امام رضا علیهالسلام است و پناهی جز او ندارند.
متن روان و بیشیلهپیله، مخاطب را تا انتهای کتاب همراه میکند.
جایی در کتاب نوشته بود:
لبهای زینب خشک شده بود. نای حرفزدن نداشت؛ مثل ماهیای شده بود که از آب بیرون افتاده باشد. چند روز بود که از ناهار و شام خبری نبود. صبح که میشد چادرش را روی سرش میانداخت و در پی شوهرش خانهبهخانه میگشت و پرسوجو میکرد، کاری که برای یافتن پدرش نکرده بود و نزدیک به سی سال حسرت خورده بود و انتظار کشیده بود. نمیتوانست نا امید از نیامدنشان باشد.
قرار لیلی و پدرش سقاخانه صحن اسماعیل طلایی امام رضا علیهالسلام بود. با محسن هم قرار گذاشته بود که اگر روزی همدیگر را گم کردند، مشهد سقاخانه صحن اسماعیل طلا قرارشان باشد. پدر و مادرش، محسن و حاصل یک عمر زندگی مشترکشان گم شده بودند..
🌹 با تشکر از خانم؛ «زینب آزاد» برای معرفی این کتاب
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷
@hamasehyaran